کد مطلب:243759 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

تفسیر آیه ی شریفه ی «و ما أهل لغیر الله»
[22] 6 - شیخ صدوق گفته است:

عبدالعظیم حسنی (ره) گفت: از امام جواد علیه السلام تفسیر آیه ی شریفه ی (و ما أهل لغیر الله) «و حیواناتی كه به غیر نام خدا ذبح شوند» را پرسیدم؛ حضرت فرمود: مراد حیواناتی است كه برای «بت» یا مجسمه، یا درخت، ذبح شوند؛ خدای متعال آنها را نیز مانند «مردار» و «خون» و «گوشت خوك» حرام كرده است؛ (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه) [1] با این حال، كسی كه مجبور شود، در صورتی كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست كه مردار بخورد.

عبدالعظیم حسنی (ره) اضافه كرد: به حضرت عرض كردم: ای رسول خدا صلی الله علیه و اله! چه وقت مردار برای مضطر، حلال می شود؟ او فرمود: پدرم از پدرش، از پدران بزرگوارش - درود خدا بر آنان باد - به من فرمود: كه رسول خدا صلی الله علیه و اله، مورد پرسش قرار گرفت و به حضرت عرض شد: ای رسول خدا! صلی الله علیه و اله همانا، در سرزمینی قرار می گیریم و دچار مخمصه و تنگنا می شویم، چه وقت مردار بر ما حلال می شود؟ حضرت فرمود: وقتی كه صبحانه نخورده باشید، شام هم نخورده و گیاهی هم به دست نیاورید، خوردن مردار بر شما روا است.



[ صفحه 23]



عبدالعظیم حسنی (ره) گفت: به حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله! معنی این سخن خدای متعال (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد) «با این حال، كسی كه مجبور شود در صورتی كه ستمگر و متجاوز نباشد» چیست؟ فرمود: منظور از ستمگر، دزد است و مراد از متجاوز، كسی است كه به قصد بازی و تفریح، شكار می كند، نه برای تأمین معاش خانواده ی خود كه این دو، در حال اضطرار نمی توانند، مردار بخورند؛ مردار برای آنها در حال اضطرار هم مانند حال اختیار، حرام است همچنانكه نمی توانند در حال سفر، روزه و نماز خود را قصر نمایند.

عبدالعظیم حسنی (ره) گفت: عرض كردم: این گفته خدای متعال (و المنخنقة و الموقوذة و المتردیة و النطیحة و مآ أكل السبع الا ما ذكیتم) [2] «و حیوانات خفه شده و به زجر و مرض كشته شده و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند و آنها كه به واسطه ی آسیب دیدن از حیوان دیگری مرده باشند و باقی مانده ی صید حیوان درنده، مگر آنكه (به موقع به آن حیوان برسید) و آن را سر ببرید...»، چه تفسیری دارد؟ حضرت فرمود: حیوان خفه شده، حیوانی است كه راه نفسش بسته شود و بمیرد و حیوانی كه به زجر و مرض كشته شود، آن است كه از شدت بیماری، نای حركت نداشته باشد و جانش در آید و حیوانی كه بر اثر پرت شدن از بین برود، حیوانی است كه از جای بلندی سقوط كند، یا در چاه افتد و بمیرد و حیوانی كه به واسطه ی آسیب دیدن از حیوان دیگری كشته شود، آن است كه مثلا به ضرب شاخ یا لگد حیوان دیگر از بین برود و باقی مانده ی صید حیوان درنده ی كه بمیرد و حیوانی كه روی بتها (یا در برابر آنها) یا سنگها ذبح شوند، مگر اینكه بتوانی به موقع آنها را سر ببری و تذكیه كنی.

عرض كردم: تفسیر (و أن تستقسموا بالأزلام) «و قسمت كردن گوشت حیوان، به وسیله چوبه های تیر مخصوص بخت آزمایی» چیست؟ حضرت فرمود: مردم زمان جاهلیت، چنان بودند كه ده نفری شتری را می خریدند و با تیرهای چوبی در میان خود قرعه می انداختند؛ تیرهای چوبی ده عدد بودند كه هفت عدد، نشانه داشت و سه عدد بدون نشانه بود؛ هفت عدد تیر چوبی نشانه دار «فذ»، «توام»، «نافس»، «حلس»، «مسبل»، «معلی»، و «رقیب» نامیده می شدند و سه عدد تیر چوبی بی نشان، «فسیح»، «منیح» و «وغد» نام داشتند؛ سپس آن افراد تیرهای چوبی را میان خود، توزیع می كردند و تیر بی نشان، دست هر كس



[ صفحه 24]



می افتاد، ملزم به پرداخت یك سوم قیمت شتر می شد و به همین ترتیب، تیرها را وارسی می كردند تا صاحبان تیرهای بی نشان، شناخته می شدند و قیمت شتر را از آنها می گرفتند و شتر را نحر [3] می نمودند و تمام آن را هفت نفری كه پولی بابت آن نپرداخته بودند، می خوردند و به سه نفری كه پول شتر را پرداخته بودند، از گوشت آن نمی دادند و چون دین مبین اسلام آمد، خدای متعال این راه و رسم جاهلیت را نیز در شمار كارهای حرام قرار داد و فرمود: (و أن تستقسموا بالأزلم ذلكم فسق) [4] «و قسمت كردن گوشت حیوان، به وسیله ی تیرهای چوبی مخصوص بخت آزمایی، فسق و گناه است.» یعنی حرام است. [5] .


[1] البقره 2 \ 173.

[2] المائده 2 \ 3.

[3] نحر: شيوه ي كشتن شتر.

[4] مائده: 5 / 3.

[5] من لا يحضره الفقيه 3: 343 ح 4213.